دل واگو
من و دل و اشک وخاطره
تمام قد می ایستمروزگاری این دلم اباد بود. به حرمت قدی که هیچ خمیده نشد تقدیم به تو که چون سرو بلند قامت و استوار سایه می افکنی بر زخمهای بسیار حالا که عظیم _زاده شد ایمانت تا بر سر دار گل دهد عصیانت دی شیخ به دور شهر چرخید و نیافت انسان چو تو و صلابت طوفانت زیور بیگم سید موسوی نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 10 تير 1395برچسب:, :: 7:7 :: نويسنده : اشکان
نويسندگان |
||
|